برنامه ریزی استراتژیک
زهرا جوربنیان؛ علی سرورخواه؛ سید احمد عدالت پناه
چکیده
در شرایط رقابت فزاینده، راههای مختلفی برای حفظ، بقا یا رشد سازمان قابل تصور است؛ یکی موثرترین ابزارها در مواجهه با چالش فوق وفادارسازی مشتریان است. بهمنظور وفادارسازی مشتریان، استراتژیهای مختلفی در ادبیات موضوع از سوی پژوهشگران مورد اشاره قرار گرفته است که سازمانها میتوانند، بسته به شرایط، یک یا ترکیبی از آنها را مورد ...
بیشتر
در شرایط رقابت فزاینده، راههای مختلفی برای حفظ، بقا یا رشد سازمان قابل تصور است؛ یکی موثرترین ابزارها در مواجهه با چالش فوق وفادارسازی مشتریان است. بهمنظور وفادارسازی مشتریان، استراتژیهای مختلفی در ادبیات موضوع از سوی پژوهشگران مورد اشاره قرار گرفته است که سازمانها میتوانند، بسته به شرایط، یک یا ترکیبی از آنها را مورد استفاده قرار دهند. در چنین شرایطی، مدیران با تعدادی استراتژی در دسترس مواجه میشوند که لازم است از میان آنها مناسبترین استراتژی(ها) را انتخاب کنند. هدف مطالعه حاضر ارایه یک رویکرد ترکیبی برای اولویتبندی استراتژیهای وفادارسازی مشتری است.
در این پژوهش، رویکرد ماترسی به تحلیل استواری مورد استفاده قرار گرفته و در الگوریتم پیشنهادی، برای اولویتبندی استراتژی، از تلفیق آن با مفاهیم برنامهریزی استراتژیک (استراتژیهای حاصل از اهداف راهبردی و تحلیل SWOT) استفاده شده است. رویکرد پیشنهادی در یک مطالعه موردی در ارتباط با اولویتبندی استراتژیهای وفادارسازی مشتریان یک مزون پوشاک در شهرستان رامسر پیادهسازی شد.
نتایج نشان داد با توجه به متغیرهای اثرگذار محیطی (ارزش پول ملی، دسترسی به بازار و مواد اولیه، تغییر در سبک زندگی، امنیت سرمایهگذاری، ارتباط دولت با بخش خصوصی و سرعت تغییر فناوری)، استراتژیهای انتخاب عرضهکننده، انتخاب پیمانکار و جذب اسپانسر بالاترین اولویت را دارند. پس از آنها، استراتژیهای تبلیغات محیطی، تولید مشارکتی و مدیریت ارتباط با مشتری در رتبههای بعدی قرار گرفتند. خروجیهای رویکرد پیشنهادی نشان میدهد که با توجه به شرایط قابل پیشبینی برای آینده کشور، استراتژیهایی دارای اولویت بالاتر هستند که خطرات محیطی و تاثیرشان بر کسبوکار را در کمینه ممکن حفظ میکنند.
پیشینه مطالعاتی بیانگر آن است که در بیشتر موارد، رویکردهای کلاسیک برنامهریزی استراتژیک (QSPM) یا رویکردهای تصمیمگیری چندمعیاره (MCDM) مورد استفاده قرار میگیرند. این رویکردها علیرغم توانمندیها و ویژگیهایی که دارند، در مواجهه با شرایط متغیر و دگرگونشونده (عدمقطعیت آینده) با مشکل مواجه میشوند. رویکرد جایگزین، یعنی تحلیل استواری، توانایی مورد توجه قرار دادن آیندههای بدیل را داراست، اما امکان تعریف استراتژیهای در دسترس را ندارد. بر این اساس، ترکیب رویکرد ماتریسی به تحلیل استواری با رویکردهای کلاسیک برنامهریزی استراتژیک پاسخی برای مساله فوق خواهد بود.
تصمیمگیری چند شاخصه
سید علی دلبری؛ علیرضا داودی؛ نیلوفر فیروزه
چکیده
هدف: هدف از این پژوهش شناسایی و اولویت بندی استراتژی های ورود به بازارهای بین المللی در صنعت پلاستیک است.روششناسی پژوهش: روش تحقیق این پژوهش، روش اکتشافی- توصیفی میباشد و جامعه آماری آن دربرگیرنده مدیران و کارشناسان شرکت های کوچک و متوسط در صنعت پلاستیک میباشد که عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن بجنورد هستند. روش ...
بیشتر
هدف: هدف از این پژوهش شناسایی و اولویت بندی استراتژی های ورود به بازارهای بین المللی در صنعت پلاستیک است.روششناسی پژوهش: روش تحقیق این پژوهش، روش اکتشافی- توصیفی میباشد و جامعه آماری آن دربرگیرنده مدیران و کارشناسان شرکت های کوچک و متوسط در صنعت پلاستیک میباشد که عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن بجنورد هستند. روش نمونه گیری تحقیق، روش گلوله برفی و روش هدفمند بوده و حجم نمونه برابر با 19 نفر می باشد. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه است که روایی آن با استفاده از شاخص روایی محتوایی و پایایی آن با استفاده از مکانیزم نرخ ناسازگاری تأیید شد. برای تجزیهوتحلیل داده ها، از تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی استفاده گردید.یافتهها: بر اساس نتایج بهدستآمده، استراتژی های ورود به بازارهای بین المللی در صنعت پلاستیک مشتمل بر هفت استراتژی صادرات، اعطای امتیاز، قرارداد مدیریتی، تولید قراردادی، پروژه های اجرایی کلید در دست، سرمایه گذاری مستقیم خارجی و پیمان های استراتژیک و معیارهای انتخاب استراتژی های مذکور شامل چهار دسته عوامل مربوط به کشور هدف، عوامل مربوط به محصول، عوامل مربوط به شرکت و عوامل مربوط به کشور مادر، می شوند. بهعلاوه، نتایج تحقیق بیانگر آن است که عوامل مربوط به شرکت، مهمترین معیار در انتخاب استراتژی های ورود به بازارهای بین المللی بوده و بهترین استراتژی ورود به بازارهای بین المللی، صادرات است.اصالت/ارزش افزوده علمی: یافته های این تحقیق به مدیران کمک می کند تا استراتژی های ورود به بازارهای بین المللی را با استفاده از تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی بهصورت اثربخش و کارآمد ارزیابی، اولویت بندی و انتخاب نمایند.